اشعار پراکنده
تصمیم گرفتم اشعاری که طی سالیان قبل در گوشه و کنار ، نوشته ام را بمرور در اینجا ، جمع آوری کنم . البته شعر که نه ، بلکه شبیه شعر .
دلتنگ توایم ای تو که غائب ز میانی تا کی بنشینیم و تو هم رخ ننمایی
3/4/1392
میشود خوش نفس اسیرقفس اگرش صوت او شنیدی کس
بلبلی ، دلربائی ار بکند دامهائیش در مسیرش هس
آنچه ، یوسف درون چاه کند لاجرم ، سبقه جمالش هس
مهرو رعفت ، بیار بر مردم دیو و دد کارشان شقاوت هس
علم و تهذیب ، دو یار انجمنند با یکی در جهان ، هلاکت هس
پرویز 99/2/6
و
منتظر بودم ببینم رویماهت این جهان باقی عمرم کفاف غیبت کبری نبود
ما که رفتیم و ندیدیم آن رخ زیبای تو تا مگر رجعت کنیم و با تو هم آوا شویم
منصور پرویز ۱۴۰۰/۱۰/۱
این نگارین صنمی کامده امشب به جهان صنمی است که در کل جهان منتظرند هر جماعت که به کیش خودشان منتظرند غافل از آنکه همه در پی آن منتظرند تا بیاید، همه از عیسی و موسی آیند مؤمنان و شهدا ، کز دل و جان منتظرند پیش می آید و آنها پی او می آیند همه ی اهل جماعت که الان منتظرند 26/12/1400 میلاد گل نرگس مبارک پرویز
سلام. یلدای شما، مبارک انشاا...
آرزوی دیدنت همچون شب یلدا شده از خدا میخواهمت تا عمر یلدایی دهد
الهم عجل لولیک الفرج.1400
بسم الله الرحمن الرحیم
آن که خاکستر بریزد زو عیادت میکند رهروی باشد اگر از او شفاعت میکند
گربیاموزی چگونه رهروی باید نمود بر وفای اهل بیتش هم قناعت میکند
یا به شمشیر و گهی با زهر مهلک میکشد آنکه این نا مردمان با شقاوت میکند
ذر عزای رحلتش هم گر که محزون میشوی رهروی هم ، حزن بر ایشان دلالت میکند
رحلت رحمه للعالمین و دومین امام مظلوم را تسلیت عرض میکنم. پرویز. 13/7/1400
*********************************************************************
*********************************************************************
**********************************************************************
***********************************************************************
*********************************************************************
من حیدرم اما دل بی یار ندارم من خیبری ام در غم زهرا چه بگویم
از سوز دلم در شب غم ها چه بگویم کرارم و در این شب و تنها چه بگویم
تنها شدم و جان و دلم رفت ز دستم غم بسته لب و دست و دلم را چه بگویم
شهادت بانوی دو عالم را تسلیت میگویم 27/10/99 پرویز
******************************************
********************************************************************
در سوگ ام ابیها
فدک را گرفتند و جان گران نکرده حیا هم فرو ماندگان
به هر برزن و کوی سوزد دری بیاد آورد کار آن ناکسان
چو بینم که میخی به در مانده است بسوزد دلم بهر آن بی امان
لگد می زند خر به دیوار و در چنان آن لعینان بی خانمان
بتازد به گیتی شغالان و دد چو دستور باشد به شیر ژیان
بگیرد از اینان مگر انتقام چو آید برون شیر صاحب زمان
8/10/99 منصور پرویز
***********************************************************************
بسم الله الرحمن الرحیم
محمد ، رحمه للعالمین است نگاهش ، بر همه عالم ، چنین است
محمد شاخص رفتار دین است تو گر مومن شوی راهش همین است
به عالم ، لنگه اش گیتی نیارد به عالم ، آخرین و اولین است
ستیزد ، با خبیثان و جهالت وگر نه ، رحمتش بر عالمین است
بیاورده ز حق ، اعجاز قرآن رسول خالق است و خاتمین است
از آن رو معجزش بنموده قرآن نخوانده درس مکتب ، امیین است
پرویز 99/8/2
************************************************************************
************************************************************************
باز این چه شورش است که یاد آور غم است باز این ، چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
گویا جهان ، نشسته به اندوه کربلا ست زان سوز بیحدش ، نشانه حزنش به عالم است
سخت است ، این که ببینی نشسته است یک نانجیب به سینه ای که سرش فخرعالم است
ای وامصیبتا ، که خون خدا ریخت برزمین با دست نا کسی ، که موجب نفرین عالم است
این پیکری ، که اینگونه لگد کوب میشود او را گلوش ، بوسه گاه پیمبر دمادم است
سخت است ، اینکه ببینم که تشنه است طفلی که ، در جوار فرات است و جانم است
آن کودکی ، که دامنش آتش گرفته است دردانه عزیز ترین کس ، به خاتم است
حیرانم از بشر ، که چنین پست میشود خونی ، که ریخت ، خون خداوند عالم است
ای باخرد بهوش ، هنوزم نمرده است آن بی صفت ، که دشمن اولاد آدم است
در آن زمان یزید و خولی و شمراست و حرمله دراین زمان منافق ، داعش ، استکبار عالم است
99/6/1 اول هحرم 1442 م- پرویز
***********************************************************************
منتظر______
من به عمرم همه درطول زمان منتظرم من به عمرم همه در عرض جهان ، منتظرم
ننشینم برسد ، یار که فریاد ، رسد من به فریاد همه منتظران ، منتظرم
تو نباید بنشینی که رسد منتقمی من به هر موقع و هر جا و مکان ، منتظرم
چو ببینم که کسی مورد ظلمی باشد گر به منزل ، به ره و گرد جهان ، منتظرم
چو ببینم که کسی ظلم کند بر دگران گر دهم بابت آن ، قیمت جان ، منتظرم
منتظر نیست کسی کو گره بر ذلف زند من بفکرم ، گره ای ، باز کنم ، منتظرم
منتظر نیست کسی کو بنشیند بر دیر همتی در نظر و از دل و جان ، منتظرم
منتظر داد من آن وقت ستاند از ظلم چو بداند که من اندیشه ام آن ، منتظرم
عیدمن ، عیدکسی هست که او منتظراست چو پیمبر (ص)، چو علی (ع) و دگران ، منتظرم
جمعه 1399/5/17 برابر 1441/12/17 شب عید غدیر خم
******************************************
******************************
نه غصه میخورم اینک ، نه شادو شنگولم نه از گذشته غمینم نه حیف ، میدارم
نه هرچه میرود از عمر ، از آن پشیمانم نه بر نیامده ، آمال و آرزو دارم
نه خیردرنظرم هست زآنچه گذشته نمودم نه دل به باقی اعمال پیش رو دارم
طمع به بخشش رب و شما که همره مایید و هرکسی که در این راه و گفتکو دارم
یا حق 99/3/28
*********************************************************************
************************************************************************
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه بامش بیش ، برفش بیشتر هرکه اولادش فزون ، درویش تر
هرکه اولاد پسر دارد به چند ، غصه اش کاراست و مسکن ، بیشتر
هر که اولادش همه دختر بود ، درد او بخت و جهازش بیشتر
آن قدیما ، کودکان ، سرمایه بود هر که فرزندش فزون ، دم ، بیشتر
در قدیم هرکس که اولادش فزون قدرتش افزون و حرفش پیش تر
هر کسی در فکر محرومان شود ، غصه هایش بیشه و غم بیشتر
م-پرویز 99/6/23
************************************************************************
بسمه تعالی
گر تو ماهی ، ز دور دست بتاب چو به زیر آئیت ، خراب کنند
حسن یوسف ، اسیر چاهش کرد ور نه هر دل بدو، کباب کنند
5/ 2 / 95
کسی که نگفته ، بگفته امیر است کسی که بگوید ، بگفته اسیر است
**************************************************************
کسی که سر دیگران ، با تو بگوید چگونه سر تو با دیگران نمیگوید
15 / 7 / 95
***********************************************************************
یاد یار
درد دل ، دارم نمی یابم کسی یاد یار مهربان ، کرده دلم
در قفس ، گشتم اسیر ناکسی یاد آزادی جان ، کرده دلم
دم نفس گیر و هوا بس پرغم است یاد آن آهوی جان ، کرده دلم
یاد آوای خوش آن خوش مرام یاد آن مهر گران ، کرده دلم
یاد خوش رقصی ، کرشمه های او یاد آن سرو روان ، کرده دلم
همزبانی ها ی دل خوش کردنش یاد مهر بی کران ، کرده دلم
چون نمیبینم رفیقی ، هم دمی یاد ترک جسم و جان کرده دلم
پرویز 99/2/2
***********************************************************************
بی وفایی یار
مرا یاری ، مثال دیگران است گهی بامن ، گهی با دیگران است
به ظاهر ، مینشیند در بر من لبش بامن ، دلش با دیگران است
چو برمن میرسد اندوهگین است ولی با دیگران ، آوازه خوان است
نمی دانم ، چه دیده از من زار که وقتی با من است ، حالش چنان است
اگر پرسم که، فریادش بلند است غمش با من ، حدیث مردمان است
فغان و آه از این بی اعتنایی چرا سهم من از دل این چنان است
پرویز 99/5/9
***********************************************************************
کاش بر کوی توام منزل بود دیدن ماه رخت حاصل بود
کاش زنجیر نگاهت بر دل که رها گشتن از آن مشگل بود
کاش در میکده راهم بدهند که در آن دیدن تو حاصل بود
بی خود از آنکه نباشم غافل با خود از آن که تورا حائل بود
منصور پرویز 90/11/1
***********************************************************************
بسم الله الرحمن الرحیم دستکاری درشعر حاج آقا حمیدی
قدر جوانی
گفتی پدر که " پیر شوی ای پسر " بیا آنرا نتیجه که دعا کرده ای ببین
جان پدر ، دعای تو ، گردید مستجاب از کف شده جوانی و مو گشته ام جوین
نور بصر ضعیف شد و مویها ، بریخت آن سرو قامتم شده حذف و کمر خمید
نتوان نمود طی طریقی دگر به پا باید گرفت در کف خود چوب یا عصا
دندان چون صدف که بدی دردهان مرا اکنون بریخته ، دهان گشته چون حرا
از ثقل سامعه ، بگویم تو را خبر دارم دودست خویش ، من ازدرد برکمر
ریزد ز چشم ، آب و زبینی و از دهان رفته توان ز زانو و قدرت ز بازوان
از درد کتف و گردن و مفصل زهرکجا آید به وقت نشستن و بر خاستن صدا
از درد معده ، بواسیر ، روده ها از یاد رفته پدر ، درد کلیه ها
لرزد دو دست ، به وقت ناهار و شام در زحمتم که رسد لقمه ای به کام
وز درد پهلو ، قلب ، پروستات ای پدر چشمم به در که قابض روح آیدی زدر
زخم و جراحتی که به بدن گشته آشکار از تیغ نیست که ناخنم آن کرده بی قرار
گه خارشی فتد به بدن ، خارمش چنان خون میجهد برون زهمان عضو ناگهان
آلزایمری که هست فراموشیم سبب دانم کنند ، مسخره مردا ن بی ادب
از ذهن برده خاطره های گذشته را در یاد نیست آن همه خط و نوشته را
گم میکنم رهم بموقع رفتن به خانه ام از دیگران بپرسم و بلند است ناله ام
من این همه درحسرت واما تو ای جوان تا هست زور و قدرتیت ، قدر آن بدان
پرویز 93/10/3
بی هیچ توضیحی ، شعراستاد، حاج آقا حمیدی را می گذارم :
*******************************************************************
زخم بر دست و سر و صورت چه باک زخم اگر بر دل نشیند ، آن بد است
پرویز 1369
*******************************************************************
از آنچه دیده فرو بسته ام ، خبر دارم تو را که دیده فرو بسته ای ، نمیدانم
من آنچه پشت سرم گفته اند ، میدانم تو زانجه جاری پیش رخت است ، میدانی
پرویز 6/10/92
*******************************************************************
این نعمتی که می دهدم خالقم به کف جبران همتی ست که در باغ کرده ام
گه شخم و گاه بیل و کمی کود و گاه سم در هر زمان مقتضی اش کار کرده ام
پرویز 99/8/10
*******************************************************************
گفت ، تا خاطر تو در نظرم قابل بود خاطرم هست که ایام دگر، باطل بود
دیدنی بود رخت در نظر بی بدلم آنچه اطراف دگر بود ، همه زائل بود
با منش هر چه نمود آقبتش باطل کرد با توچون کرد که اینگونه لبت با دل بود
یاد باد آنکه مرا در ره تو راه نمود ورنه هرراه به صد حیله گری حائل بود
پرویز 92/5/23
*********************************************************************
خدا کند که بیایی ببینی ام که مریضم به جلوه هات ، اسیرم نمیشود بگریزم
فتاده ام به کناری ز دوری تو عزیزم دلم گرفته زغم ها بسا که اشک بریزم
چگونه طاقت دوری چگونه حال صبوری نماز با که گذارم ، چگونه ، با که ستیزم
ز روزگار، بنالم که گشته ، کار دوروئی زمردمی که دروغ ودغل سبب که هزیزم
بیا که جان به لب آمد از این فسانه سرائی بیا که جان و دلم را به زیر پات بریزم
پرویز 93/11/3
******************************************
دلتنگ توایم ای تو که غائب ز میانی. تا کی بنشینیم و تو هم رخ ننمایی
پرویز 92/4/3
***********************
جمعه یادم بیانداز ، منتظرت بمونم میدونم نمی آیی ، اینو خودم میدونم
تا جمعه هم به یادت ، ذکر و دعا میخونم اگر نیایی بازم منتظرت میمونم
پرویز 99/8/28
****************************************************************
عمری به انتظار گذشت از مغام ما آخر رسید ، عمر و نیامد مراد ما
در انتظار ، تشنه شرب شهادتیم یا سر دهیم در ره و یا دل دهد بما
پرویز 99/8/15
*****************************************************************
به آخر رسید عمر و آخر ندیدم گل روی مهدی امید عزیزم
مرا باور است این که مهدی بیاید ز خار مغیلان ، گلستان بر آید
به گیتی نبینم ، دگر ناروایی به گیتی بتاباند او روشنایی
پرویز 99/8/20
****************************************************************
بگوش خود شنیدم بی نوائی که میکرد از سر پیسی گدائی
به آوای بلند و آه و افغان به پای لنگ و با دستان لرزان
چنان ژولیده مو بود و پریشان لباسش ژنده و کفشاش داغان
به مردم کز سر رحم ومروت بدو اکرام میکردند پاکان
چنین میگفت کی بیچاره مردم روا دارید بر من فدیه ها تان
روا دارید بر من هر چه دارید از آنچه کرده خالق سهم هاتان
روا دارید قبل از آنکه میرید که کس نارد زپس یا پیش پاتان
بدست خود بیندوزید خیرات ز پیش از آنکه آخر عمر هاتان
بیندوزید خیرات فراوان که تا بخشد خدا هم سیئاتان
پرویز 93/11/10
*****************************************************************
بسم الله الرحمن الرحیم
غم یار
هردم از کویِ تو بُگذشتم و دیدار نشد
به سرا پرده تورا چهره پدیدار ، نشد
غمِ دیدارِ تو، هوش از دلِ و جانم بِربود
به دلم غُصه چنان شد، که فلک یار نشد
بر سرِ کویِ تو بنشستم و حیران ماندم
دیدگانم ز د رِ کویِ تو هشیار نشد
خسته ازکویِ توبُگذشتم ودرخواب شدم
واندر آن خواب، ترا چهره پدیدار نشد
وقتِ ناهید ، به امیدِ روا کام ، شدم
سحر از خواب، ولی کام روا وار، نشد
باز بر کویِ تو بگذشتم و ویلان ماندم
نه پریچهری از آن کوی ، پدیدار نشد
باخود از راه خیالات ، امیدی بستم
به خیالم شَرَری با دلِ بیمار نشد
به نسیم از پیِ ارسالِ پیامی گشتم
قصه ام زار چنان بُد که به آن بار نشد
چو به قمری، خبر از آه و فغانم دادم
قمری از نازِ گران ، طالبِ اخبار نشد
قصه ی در بدری، همره طوطی کردم
طوطی ازخانه برون رفت وبآن دارنشد
بهر سرگرمیِ خود، ازهمه یاری جستم
خاطرم ، محوِ تو از جملهِ آن یار نشد
بهرِ زایل شدنِ فکرِ تو، کاری جستم
هر چه کردم، نظرم زایل از آن کار نشد
چو به رندانِ زمان ، قصه ی زارم گفتم
آن همه رند ، یکی قِصّه ، خریدار نشد
چون به مسجد ، به رهِ چله نشینی رفتم
زاهد از زهد و ریا ، طالبِ اسرار، نشد
بر درِ بُتکده رفتم که توسل جویم
هر چه گفتم، نفسی، پاسخ این زار نشد
بر درِ میکده رفتم که خُماری بزنم
صاحبِ میکده ام ، طالبِ خَمّار ، نشد
خویش گردیده رها، به سلکِ عَیّار شدم
فارغ از فکرِ توام، به سلکِ عَیّار ، نشد
گفتم ار دل بپذیرد ، دو سه دینار دهم
کارِدل، محکم از آن درهم و دینار ، نشد
به گلستان، پیِ یک همچو تویاری گشتم
در همه باغ، یکی چون گُلِ بی خار نشد
در بیابان ، ز پیِ پیرِ خرابات ، شدم
هر چه گشتم ، خبر از پیرِ خبر دار نشد
هرچه کردم که فراموش کنم فکرِ تورا
حاصلم ، هیچ از این کوششِ بسیار نشد
من به جان آمدم وغُصّه فراوان خوردم
که مرا در همه ی عُمر، چنین خوار نشد
خواستم شب زدگان، یک شبه بیدار کنم
همچو منصور ، خریدارِ سرِ دار ، نشد
خواهم از فُرغت و از فکرِ تو راهی بروم
که کسی رفت به آن راه ، دگر بار نشد
7/3/70 پرویز
************************************************************************
یاد ایام جوانی یاد باد یاد باد آن زندگانی یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد یاد ایام بهاران یاد باد
یاد وقت مهربانی یاد باد یاد شور زندگانی یاد باد
روزگاری ما بهاری داشتیم در دیار خود نگاری داشتیم
مهر بود و ماه بود و زندگی در خیال خود خدا را بندگی
روزگارآن روزگاران را گرفت زندگانی آن بهاران را گرفت
زانچه از شهد جوانی داشتیم شیره ای خام است درجام سرشت
در پیاله ، هرچه ماند ه از شراب شربی از خمرست که این جان را گرفت
پرویز 98/1/23
**********************************************************************
آرزو دارم بشینم روبرو رو به رویی که نمیآرد به رو
هر خطا کردم نهان و آشکار او بزرگ است و نبرده آبرو
پرویز 97/12/20
*********************************************************************
امواج آب ، ذلال و صدای موج ، می گرددم حسرت یک یار همنشین
این تشنه را که بر لب دریا نشسته است کو کس که سیر کند لبش از آب نازنین
آبی چنین ذلال و فضایی چه دلنشین یا رب کجاست دلبر و کو یار هم دمین
کو کس که بر زنیم به آب و به یمن آن از سر دل بگویم و اسرار ، این چنین
دل نا شکفته پیر شد و بهر یم نشست آیا شود که یاوریم بود و هم نشین
کو کس که بود با منش اسرار می بگفت آن کس که با دل من بوده دل نشین
آواز دل ، بر لب دریا ، کنم ، بلند کین حال پر فروغ دلم مانده بر زمین
هر زنده دل بشوق وفا دار یار خویش من بهر چیست ، دل آزاریم چنین
این ضربه ها که موج به ساحل زند چنین گوید که وا پس است دم و دم ، گشته آخرین
اینجا نشسته چه کنی همتت کم است همت بلند دار و بشو مرد آهنین پرویز 98/5/23
*********************************************************************
ما به راه خویش ، تنها مانده ایم ما ز یاران سفر ، جا مانده ایم
عاشقان ، رفتند و ما هم ، میرویم ما کجا آنها کجا ، گویا بره وا مانده ایم
طالب یاریم و پی جوی رهش ، در همتیم در بلایای رهش ، دل ناگران و درخطیم
سنگلاخ است ره پر پیچ و خم و پر ماجرا شاید از راهی که بتوانیم رست افتاده ایم
یا رب آن کن تا ز غفلت راه دیگر ننگریم گر چه از یاران خود ما تا ابد جا مانده ایم
پرویز 99/12/18 روز بزرگداشت شهدا
*********************************************************************
شهادت ، آرزوی مومنان است شهادت در ره حق ، حفظ جان است
نمیرد آنکه در راهش شهید است اگر باشی نه در ره ، موت آنست
شهیدان ، در ره حق ، میهمانند شهیدان ، راه حق را میزبانند
شرافت ، با شهیدان علقه دارد شرافت ، از شهیدان ، شهره دارد
الهی کن نصیب ، ما شهادت که مرگ بسترم را حیف جان است
پرویز 99/5/9
*********************************************************************
در دلم آشوب و برلب خنده است در میان مردمان دارم ، تظاهر میکنم
زان چه در دل دارم از مردم نمی آرم اثر ور نه حکمت های خالق را تقابل میکنم
مردمان آن به که اسرار مرا ، نشنیده اند چون ندانم سر حق ، با دل تساهل میکنم
16/8/99 پرویز
********************************************************************
من ترک یار کرده ام و دل شکسته ام ترک دیار ، نموده و تنها نشسته ام
گر یار ، بر دیار غریبان کند نظر دل را بدست آرد و هم جان خسته ام
بی خود ز خود بگردم و شادان از این نظر فریاد ، بر جهان ، بزنم ، من خجسته ام
ای وای اگر که وای مرا یار نشنود من مانده ام غریب و دری را که بسته ام
م- پرویز 99/6/28
*******************************************************************
این یک نظر آزمایشی است.