خاطرات

خاطراتی از گذر عمر

خاطراتی از گذر عمر

خاطرات

بسمه تعالی
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن
تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَیَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
به عمرم سعی کرده ام به طمع مقامی ، مالی ، عزتی برای کسی کرنش نکنم و به خاطر مباداها ، پا روی اعتقادم نگذاشته ام . هرچند که بدانم بیان اعتقادم ، عاقبتی ظاهرا نا مناسب خواهد داشت ، اگر صلاح به بیان ببینم ، بیان میکنم و نتیجه آن را تقدیر الهی میدانم . البته صداقت در راس افکار و اعمالم بوده . و صد البته رفتارم خالی از اشکال نبوده . به کرات ، صداقتم ، موجب گرفتار نشدن و یا موجب نجاتم شده . و البته خیلی از مزایا را به خاطر بکار نبردن سیاست در رفتارم ، ازدست داده ام . هیچ وقت از آنچه به خاطر عملکردم از دست داده ام ، پشیمان نشده ام . چون معتقدم ، عملم ، نتیجه تفکرم و تفکرم ، به تناسب عقلم بوده . این به این معنی نیست که رفتارم را اصلاح نکنم بلکه همیشه در پی ارتقاع عقلی و علمی ام هستم . لذا هیچ وقت برای مشکلات پیش آمده ، افسوس نمیخورم و با رسیدن به نعمتی ، شکر گذار خالقم هستم .
به عمرم ، مشمول عنایات بیشماری شده ام که تفسیرش از همین پاراگراف بالا بر میآید نه دور اندیشی خودم و یا موقعیت خانوادگی و یا .....

نامه ای به ستاد اقامه نماز

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۰۶ ق.ظ

سلام علیکم
نمیدانم مخاطب من در این نوشته چه کسی خواهد بود . بهر صورت ، امیدوارم ، چنانچه مطلب من ، ارزش نگرش دارد ، به مسئول مربوطه منتقل گردد .
     از آنجائی که اینجانب ، نه تخصصی در امور فقهی دارم و نه آشنایی به سیاست های ممکن و مورد

لزوم برای اداره جامعه  منتصب به اسلامی ، دارم ، ( متاسفانه کشور ما حالت شتر مرغ را دارد که نه پرواز میکند و نه بار میبرد . نه معاملاتمان به تعاریفی که در فوانین اسلامی که به گوش ما رسیده ، میماند ، نه .......خیلی مطلب هست که از حوصله این ارتباط ، خارج است  . همه امور ، تحت عنوان مصلحت نظام ، از جرگه انتقاد ، خارج میشود  ....) اما در همین راستای شتر مرغی ، گاهی مطرح میشود که همه در قبال بی اعتنائی به کجی های جامعه ، مواخذه و حتی عقوبت خواهند شد . ....   بهر حال ، من بهتر دیدم ، مطرح کنم . اما با که و کجا ، از اینجا شروع کردم.
         موضوع از این قرار است که در راه ها و حتی در شهر ها ، نمازخانه هائی احداث شده که از جهات مختلفی مورد اهمیت است و مورد تقدیر و در بعضی از این اماکن ،  گویا  اشخاصی را به اداره آن ، گماشته اند که در آن مکان ها به امرار معاش نیز ، مشغولند . ( برای مثال ، در ابتدای جاده شهرضا ، بعد از اصفهان ، مسجدی هست که یک بغالی ، مجاور در ورودی مسجد و  نزدیک در خروجی نیز ، کانکسی که به فروش ساندویچ اشتغال دارد ) و یا در خیلی جا ها مجموعه رفاهی خدماتی ایجاد شده که در آن ها مسجدی نیز دایر گردیده است که در آنها ، داخل و یا بر بالای بوم مسجد ، بلنگوهایی برای پخش  "  ترانه  " دایر است (در زیر به چند نمونه ، اشاره میکنم ) و مردم نیز به این مکان ها ، رجوع و به ادای فریضه نماز ، با همراهی  ترانه ای دلنشین ، رفع ادای فریضه میکنند . به گمانم بعد از این ، باید در این مکان ها ، تابلو روان هائی نصب کنند تا ارائه نوع موسیقی همراه نماز خود را در آن ، معرفی کنند و یا اینکه اعلان کنند ، نماز با اجرای ترانه درخواستی و شاید پیشرفت کنند و اجرای زنده هم ارائه دهند . ....    خوب وقتی مثلا جریمه به دیون مردم در ارگانهای دولتی مثل شهرداری ها ، بانک ها ، بیمه ها و..... توجیه پذیر است ، نماز با ترانه هم نگرش جدید عبادت ، خواهد بود و ....... خلاصه اینکه من نفهمیدم اسلام ، چه دستور العمل های ثابتی دارد که میتوانم به آن ها عمل کنم و همه اش منتظر به روز شدن ، نباشم . قبل از انقلاب ، جوامع مختلفی مطرح بودند که بسته به اقبال ، در یکی از آنها ، وارد شده و تبعیت میکردیم که در بعضی موارد ، 180 درجه اختلاف نظر وجود داشت ( مثلا ، بعضی معتقد بودند ، کتاب  مثنوی مولوی را باید با انبر ، به داخل مستراح انداخت و ....   ) بعد از انقلاب ، پایه اعمال و اعتقادات خیلی ها ، بر طبق نظریات امام ( ره ) تغییر کرد ، بعدا هم انقلاب فرهنگی ، تعاریفی برای اعتقادات مردم ، ارائه داد ، این در بین مردم ، جا افتا ، تا اینکه سردار سازندگی !!!!! ، رای آورد و......................................... ، در همان ساعات اولیه ، طی مصاحبه ای با  خبر نگار امریکائی که باید اظهار بندکی به صاحت مقدس امریکا مینمودند ، خانم خبرنگار امریکایی را از این که رعایت حجاب نموده بود ، مورد نکوهش قرار داد . از آن به بعد ، مردم فهمیدند که حجاب ، درحد بند کردن تکه پارچه ای در پشت موها ، معقول است و به سرعت ، این تغییر ، در جامعه   عملی گردید . آرایش هم که حتما ، چون به زیبائی و پویائی جامعه کمک میکند ، مورد توجه و معمول شد . و ...... حالا هم که معلوم میشود به این نتیجه رسیده ایم که جامعه گریان و نا شاد ، از پیشرفت و تمدن اسلامی ، عقب است که مثلا ، بنیاد شهید قزوین ، در سال گذشته ، شب خاطره ای مخصوص مادران شهدا ترتیب داد به نام " مادران آسمانی " ( چون مادر بنده به رحمت خدا رفته ، از من خواستند که در آن مجلس ، شرکت کنم . گفتند ، بالاخره چند مرد ، برای اجرا ، در سالن هستندو لذا برای حضور تو ، مانعی نیست ) و در آن مجلس ، بعد از شنیدن خاطره آوردن جنازه شهیدشان توسط بعضی مادران ، با حالات روحانی مربوطه ، اقدام به اجرای موسیقی پاپ آنهم به نحوه جوانانه ( بلندی صدای ....) کردند و وقتی من نادان ، اعتراض کردم ، آقای مسئول شهرستان بنیاد شهید ، ابراز داشتند "  بسشان است مادران شهدا که اینقدر گریه کردند ، باید از این حال در آیند "  .  من ، تازه  فهمیدم که چقدر  عقب مانده و نفهم هستم . و مسئولین ما چقدر به فکر پیشرفت جامعه هستند .  .........

         چقدر مردم با شرف داشتیم ، نمیدانستیم .
       اواخر اسفند 94 ، در میدان امام تهران اول باب همایون ، ساختمان جدید الاحداث امام زاده ای هست . حدود ساعتی به نماز مغرب مانده بود ، بعد از بازدید از بازارچه دست فروشان ، در خیابان مجاور ، فکر کردم تا وقت نماز مغرب ، نمازی مستحبی میخوانم و ... لذا راهی امام زاده شدم که بلنگوئی بالای سر در امام زاده با صدای خیلی بلند ، چیزی مثل ترانه پاپ ، موسیقی تنها ، پخش میکرد . من عقب مانده ، فکر کردم ، این امامزاده ، محل مناسبی برای عبادت ، نمیتواند باشد . به طرف میدان حسن آباد رفتم و تا به مسجد رسیدم مغرب بود و .....
         هفته بعد ، در خروجی از اتوبان به شهر محمدیه قزوین ، که مرکز خدمات رفاهی هست ، ( خیلی وقت ، قبل از رسیدن به شهر ، نمازم را در آنجا میخوانم ) چون اذان مغرب را گفتند ، رفتم نماز بخوانم که با صدای خیلی بلند موسیقی پاپ که از بلنگو های داخل مسجد و بیرون مسجد پخش میشد ، مواجه و بالاخره مسئولی گیر آورده تذکر دادم و قطع کردند و نمازم را خواندم ولی با آنکه مردم مومن ، در همان حالی که اجرای موسیقی ، برقرار بود ، نماز می خواندند و میرفتند ، باز نفهمیدم که بابا ، جدیدا باید ، نماز را با موسیقی بجا آورد .
        بعد از عید ، راهی شیراز شدم . هنگام نماز مغرب به اصفهان رسیدم ولی از آنجائی که در مال دنیا هم مثل عبادتم ، عقب مانده هستم ، از کرایه اطاق 180 هزار تومانی که ستاد اسکان مسافران ، پیشنهاد کرد ، خوشم نیامد ، راهی شهرضا شدم که اول جاده ، مسجدی بود که از بلنگوی بالای آن ، ترانه آقای افتخاری پخش میشد . متاسفانه باز هم نفهمیدم و با مسئول بغالی که ترانه پخش میکرد ، برخورد کردم که دست آخر آن ها که دیدند من نمی فهمم که اگر ترانه برای نماز ایراد داشته باشد ، که رادیو پخش نخواهد کرد ، میکروفن را که جلو رادیو ظبط بود  ، خاموش کردند ......
      امروز 31 / 1 / 95 ، راهی تهران شدم که وقت نماز ظهر ، به مجتمع رفاهی نزدیک محمدیه رسیدم . ( عجب آدم نفهمی هستم ) ، تعدادی جوان ، گویا جمعیت اردویی بودند و به همراه  موسیقی کذایی که از بلندگوهای مستقر در سالنها و راه روها پجش میشد ،  نماز به جماعت میخواندند ، چون جا برای من نبود ، از فرصت برای تذکر به مسئول فهمیده مجتمع سمیر گستر استفاده کردم تا به سی دی فروش تذکر داد و صدای بلند موسیقی را که تا نماز خانه میرسید ،  قدری کم کرد تا نمازم را خواندم .
        حالا نمیدانم من باید بفهمم یا میشود کاری کرد ؟               و من الله التوفیق

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۰۱
منصور پرویز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی